Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2127 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ship water
U
نفوذ کردن اب بداخل قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boat
U
کشیدن ماهی بداخل قایق
boats
U
کشیدن ماهی بداخل قایق
skirt
U
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirted
U
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirts
U
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
penetrate
U
بداخل سرایت کردن
penetrates
U
بداخل سرایت کردن
penetrated
U
بداخل سرایت کردن
inhaled
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhale
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
weft insertion
U
[رد کردن پود بداخل چله]
inhaling
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
To smuggle in to ( out of ) a country .
U
جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust
U
نفوذ اولیه نفوذ اصلی
inrush
U
هجوم بداخل
inflow
U
جریان بداخل
indrawn
U
بداخل کشیده
immigration
U
مهاجرت بداخل
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
seeps
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeping
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
imposes
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seep
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped
U
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
impose
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
permeate
U
نفوذ کردن
permeated
U
نفوذ کردن
bleaches
U
نفوذ کردن
breaches
U
نفوذ کردن
bleached
U
نفوذ کردن
pierce
U
نفوذ کردن
penetrate
U
نفوذ کردن در
transpire
U
نفوذ کردن
transpired
U
نفوذ کردن
transpires
U
نفوذ کردن
percolate
U
نفوذ کردن
impenetrate
U
نفوذ کردن در
permeating
U
نفوذ کردن
permeates
U
نفوذ کردن
pierces
U
نفوذ کردن
transpiring
U
نفوذ کردن
bleach
U
نفوذ کردن
breach
U
نفوذ کردن
interpenetrate
U
نفوذ کردن در
infiltrating
U
نفوذ کردن
seep in
U
نفوذ کردن
breached
U
نفوذ کردن
penetrates
U
نفوذ کردن در
infiltrates
U
نفوذ کردن
crevasses
U
نفوذ کردن
percolating
U
نفوذ کردن
percolates
U
نفوذ کردن
percolated
U
نفوذ کردن
penetract
U
نفوذ کردن
penetrated
U
نفوذ کردن در
breakaway
U
نفوذ کردن
interpenetrate
U
در هم نفوذ کردن
infiltrated
U
نفوذ کردن
infiltrate
U
نفوذ کردن
play on/upon (something)
<idiom>
U
نفوذ کردن
crevasse
U
نفوذ کردن
pervading
U
بداخل راه یافتن
pervades
U
بداخل راه یافتن
pervaded
U
بداخل راه یافتن
pervade
U
بداخل راه یافتن
adducent
U
بداخل کشنده مقرب
infiltrates
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrate
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrated
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrating
U
نفوذ کردن در منطقه
penetrative
U
وابسته به نفوذ کردن
to use one's influence upon
U
اعمال نفوذ کردن بر
use one's influence
U
اعمال نفوذ کردن
turn in
U
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
retrocede
U
ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
pigeon toed
U
دارای پنجه خمیده بداخل
infiltrate
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
diffuses
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuse
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing
U
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
pronate
U
بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
fistula
U
زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
perforates
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforate
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
swamped
U
غرق کردن قایق
capsized
U
واژگون کردن قایق
swamp
U
غرق کردن قایق
capsize
U
واژگون کردن قایق
swamping
U
غرق کردن قایق
swamps
U
غرق کردن قایق
boats
U
قایق رانی کردن
boat
U
قایق رانی کردن
barge
U
با قایق حمل کردن
broached
U
سوراخ کردن قایق
broaches
U
سوراخ کردن قایق
barged
U
با قایق حمل کردن
broaching
U
سوراخ کردن قایق
barges
U
با قایق حمل کردن
capsizes
U
واژگون کردن قایق
capsizing
U
واژگون کردن قایق
broach
U
سوراخ کردن قایق
cast off
U
باز کردن طناب قایق
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
ground tackle
U
وسیله مهار کردن قایق
scow
U
با قایق چهارگوش حمل کردن
steamboat
U
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
kopfring
U
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
foldboat
U
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
port
U
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
fusion welding
U
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
radiolucency
U
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
endocrine
U
غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
scooter
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooters
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
percolation
U
نفوذ
prestige
U
نفوذ
break through
U
نفوذ
barrier penetration
U
نفوذ در سد
percolation line
U
خط نفوذ
permeation
U
نفوذ
pervasion
U
نفوذ
hank
U
نفوذ
hanks
U
نفوذ
diffusion
U
نفوذ
ascendance
U
نفوذ
penetration
U
نفوذ
leading
U
نفوذ
propulsion
U
نفوذ
leakage
U
نفوذ
seepage
U
نفوذ
imposing presence
U
نفوذ
watertight
U
ضد نفوذ اب
intrusions
U
نفوذ
leakages
U
نفوذ
influencing
U
نفوذ
interventions
U
نفوذ
intervention
U
نفوذ
grand dame
U
زن با نفوذ
impermeable
U
ضد نفوذ اب
infiltration
U
نفوذ
influxes
U
نفوذ
influx
U
نفوذ
penetrates
U
نفوذ
penetrated
U
نفوذ
intrusion
U
نفوذ
penetrate
U
نفوذ
dominance
U
نفوذ
osmosis
U
نفوذ
toehold
U
نفوذ کم
forces
U
نفوذ
force
U
نفوذ
prevalence
U
نفوذ
influenced
U
نفوذ
authority
U
نفوذ
influence
U
نفوذ
forcing
U
نفوذ
toeholds
U
نفوذ کم
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com